سوغاتی تهرونی!
باباجون رفت نمایشگاه کتاب و من رو با خودش نبرد. آخه مامان جون دلش تنگ شده بود و با هم رفتیم کرمان. همه خوب بودن و خدمتتون سلام داشتن . راستی مچ دستم در رفت و پیش آقای دکتر جا انداختیم. تقصیر کی بود؟ اگه گفتین ؟ خوب معلومه مامان جون ! هرازگاهی برای تغییر حال و هوا شیرین کاری میکنه. تا من بزرگ شم خدا با دادم برسه... باباجون برام عینک و لباس سبز خریده ، ببینین... ...
نویسنده :
مامان زینب
1:29